My vampire partner part : 9
هرچند که او با شانه های بزرگش جوری راه میرفت که انگار این مکان متعلق به اوست ولی همه چیز را جوری بررسی میکرد که انگار برایش تازگی دارد
صدای زنگ تلفن باعث منقبض شدن بدنش شد
درهای گردان نیز همینطور
هر چند که خوب پنهان میکرد اما میتوانست بگوید با آسانسور آشنایی ندارد و برای ورود مردد است
درون آسانسور اندازه و انرژی سخاوتمندانه اش باعث میشد فضای بزرگ آسانسور تنگ بنظر برسد
قدم زدن در راهرو تا اتاقش طولانی ترین لحظات عمرش بود که نقشه پشت نقشه برای فرار کشید و رد کرد
بیرون در مردد وقتش را گرفت تا از ته کیفش کارت ورود را پیدا کند
_ كليد
با نفس عمیقی کارت را به او داد
وقتی مرد چشمانش را باریک کرد، اما فکر کرد که او دوباره خواستار کلید خواهد شد چون هزاران سال زیر زمین بوده کارت ورود ندیده ولی مرد در را بررسی کرد و کارت را به او داد
_ خودت بازش کن
با دست لرزانش کارت را وارد کرد ، با کلیکی در باز شد که برای اِما مانند ناقوس مرگ بود
به محض اینکه داخل رفتند مرد هر اینچ از اتاق را چک کرد تا مطمئن شود که واقعا تنهاست
زیر تخت را بررسی کرد سپس پرده ی ابریشمی سنگین را کنار زد تا یکی از زیباترین منظره های پاریس ظاهر شد
مرد مانند یک حیوان حرکت میکرد با هر دور زدن پرخاشگری میکرد هرچند که اما متوجه شد که یکی از پاهایش لنگ میزند
وقتی لنگان لنگان از راهرو بسمتش رفت، چشمان اما گشاد شد و عقب عقب رفت
مرد همچنان به رفتن به سمت او ادامه داد... او را بررسی میکرد...
او را میسنجید
البته قبل از اینکه چشمانش به لب های او بیفتد
_ مدت طولانیه که منتظرت بودم
او همچنان جوری رفتار میکرد که انگار اِما را میشناسد
اِما هرگز نمیتوانست مردی مثل او را فراموش کند
_ من بهت نیاز دارم مهم نیست که چی هستی و دیگه قرار نیست منتظر بمونم
با حرف های گیج کننده اش ، بدن اما بطرز غير قابل توضیحی سست و آرام شد
چنگال هایش انگار که بخواهد او را به خودش بچسباند خم شد و نیش هایش برای بوسه زدن به بدن او آماده شد.
ناخن هایش را به دیوار پشت سرش ، سرش فشار داد و زبانش را روی نیش سمت چپش کشید.
دفاعش بی ثمر باقی ماند
از مرد وحشت کرده بود؟
پس چرا بدنش نترسیده؟
مرد دستانش را دو طرف او روی دیوار گذاشت
بدون عجله سرش را خم کرد و دهانش را روی لب هایش کشید
با همان برخورد کم ناله ای از سینه اش بیرون آمد و محکمتر زبانش را به لبهای لطیفش فشار داد.
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
صدای زنگ تلفن باعث منقبض شدن بدنش شد
درهای گردان نیز همینطور
هر چند که خوب پنهان میکرد اما میتوانست بگوید با آسانسور آشنایی ندارد و برای ورود مردد است
درون آسانسور اندازه و انرژی سخاوتمندانه اش باعث میشد فضای بزرگ آسانسور تنگ بنظر برسد
قدم زدن در راهرو تا اتاقش طولانی ترین لحظات عمرش بود که نقشه پشت نقشه برای فرار کشید و رد کرد
بیرون در مردد وقتش را گرفت تا از ته کیفش کارت ورود را پیدا کند
_ كليد
با نفس عمیقی کارت را به او داد
وقتی مرد چشمانش را باریک کرد، اما فکر کرد که او دوباره خواستار کلید خواهد شد چون هزاران سال زیر زمین بوده کارت ورود ندیده ولی مرد در را بررسی کرد و کارت را به او داد
_ خودت بازش کن
با دست لرزانش کارت را وارد کرد ، با کلیکی در باز شد که برای اِما مانند ناقوس مرگ بود
به محض اینکه داخل رفتند مرد هر اینچ از اتاق را چک کرد تا مطمئن شود که واقعا تنهاست
زیر تخت را بررسی کرد سپس پرده ی ابریشمی سنگین را کنار زد تا یکی از زیباترین منظره های پاریس ظاهر شد
مرد مانند یک حیوان حرکت میکرد با هر دور زدن پرخاشگری میکرد هرچند که اما متوجه شد که یکی از پاهایش لنگ میزند
وقتی لنگان لنگان از راهرو بسمتش رفت، چشمان اما گشاد شد و عقب عقب رفت
مرد همچنان به رفتن به سمت او ادامه داد... او را بررسی میکرد...
او را میسنجید
البته قبل از اینکه چشمانش به لب های او بیفتد
_ مدت طولانیه که منتظرت بودم
او همچنان جوری رفتار میکرد که انگار اِما را میشناسد
اِما هرگز نمیتوانست مردی مثل او را فراموش کند
_ من بهت نیاز دارم مهم نیست که چی هستی و دیگه قرار نیست منتظر بمونم
با حرف های گیج کننده اش ، بدن اما بطرز غير قابل توضیحی سست و آرام شد
چنگال هایش انگار که بخواهد او را به خودش بچسباند خم شد و نیش هایش برای بوسه زدن به بدن او آماده شد.
ناخن هایش را به دیوار پشت سرش ، سرش فشار داد و زبانش را روی نیش سمت چپش کشید.
دفاعش بی ثمر باقی ماند
از مرد وحشت کرده بود؟
پس چرا بدنش نترسیده؟
مرد دستانش را دو طرف او روی دیوار گذاشت
بدون عجله سرش را خم کرد و دهانش را روی لب هایش کشید
با همان برخورد کم ناله ای از سینه اش بیرون آمد و محکمتر زبانش را به لبهای لطیفش فشار داد.
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
- ۱۵.۴k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط